.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
رهبران چگونه برگزیده می شوند؟

در روز انتخابات بیشتر ما با این اندیشه به پای صندوق های رای می رویم که انتخاب هایی آگاهانه مبتنی بر تفکر در اظهارات، مهارت ها و سیاست های کاندیداها داریم. ما استدلال هایی برای اینکه چرا اینگونه عمل می کنیم داریم و خودمان را متقاعد می کنیم که به وسیله "سلامت عقل" خویش از "حق دموکراتیک" خود استفاده می کنیم.

به گزارش فرارو، اما حقیقت این است که ما خودمان را فریب می دهیم. مطالعات پی در پی نشان داده اند که تصمیم های انتخاباتی عمدتا مبتنی بر سنجش های عقلانی نیستند و تمایلات غریزی که انسان کنترل کمی بر روی آنها دارد (مانند دوست داشتن یا نداشتن چهره یک سیاستمدار) او را هدایت می کند.

از دیگر سو نظریه سنتی درباره رهبران سیاسی (که بهترین آنها را کسی با ویژگی های شخصیتی بارز همچون اعتماد به نفس و قاطعیت می داند) تا درجه زیادی غلط است. روان شناسان اجتماعی نشان داده اند که بیشتر رهبرانی که در انتخابات ها موفق بوده اند کسانی اند که هویت اجتماعی طرفداران خویش را به خوبی منعکس کرده اند و این امرِ بسیار متفاوت است که دست بیشتر مردم را در اطاقک های رای گیری هدایت می کند.

تحقیقات اخیر بسیاری از نقطه نظرات قدیمی درباره رهبری سیاسی را به چالش طلبیده اند و اگر ما می خواهیم که رای مان به حساب بیاید باید توجه بیشتری به این موضوع داشته باشیم، چراکه سیاستمداران برای دهه ها با استفاده از متخصصان عکاسی و روانشناسان اجتماعی ای که واکنش های مردم را تحلیل می کنند از قابلیت تلقین پذیری مان استفاده کرده اند.

در یک بررسی منتشر شده در یک نشریه علمی، "جان آنتوناکیس" و "اولاف دالگاس" از دانشگاه "لوزان" از دانشجویان خود خواستند که به عکس های دو کاندیدای انتخابات 2002 فرانسه نگاه کرده و قضاوت کنند که کدامیک برای پیروز شدن شایسته تر است.

آنها دریافتند که 72 درصد دانشجویان سیاستمداری را برگزیدند که روی صندلی نشسته بود و ازطریق ظاهر صورتش تلاش می کرد رای دهندگان را به شدت متقاعد کند که دارای قدرت است. اگر چهره ها در پی بردن به شایستگی و هوش افراد مفید باشند چندان جای نگرانی ندارد اما مسئله این است که مدارک بسیار ناچیزی برای اثبات این امر وجود دارد و در اکثر موارد چنین نیست.

از این بدتر اینکه تحقیقات "الکساندر تودرو" از دانشگاه "پرینستون" نشان می دهد که ما تمایل داریم تا دیدگاه خود درباره شخصیت افراد را بر مبنای اینکه چهره شان چقدر نشان دهنده دوست داشتنی و قابل اعتماد بودن آنهاست، بسازیم و متاسفانه این امر به سختی تغییر می کند.

نظریات قدیمی اشاره می کردند که موفقیت یک رهبر اساسا توسط توانایی های فردی معین می شود و به ما گفته شده است "آبراهام لینکلن" و "وینستون چرچیل" به خاطر کاریزما و هوش شان رهبران بزرگی بودند اما هنوز مدارک کمی برای اثبات اینکه ویژگی های شخصی تماما در موفقیت رهبران نقش داشته اند، وجو دارد.( شاید به استثنای خصایصی چون "برون گرایی" و "خودشیفتگی")

در نشریه "روانشناسی" منتشر شده در ماه می "الکس هاسلم" یک روانشناس اجتماعی از دانشگاه "اکستر" به همراه همکارانش مطرح می کند که رهبری ای به مراتب بهتر است که مبتنی بر "فهم فرآیند یک گروه" که منوط به "روابط همزیستی" میان رهبری و طرفدارانش است، باشد. آنها می گویند بهترین رهبران کسانی اند که واجد خصایص "اصلی" و "نوعی" گروه شان می باشند.

رهبری که مطالبات "هویت جمعی" را گسترش می دهد شانس بیشتری برای نفوذ بر طرفدارانش دارد. جرج بوش اغلب به عنوان یک رهبر ضعیف مطرح شده است اما او پس از 11 سپتامبر بسیار محبوب بود چراکه آشکارا دریافت مردم چه می خواهند و بلافاصله بحث مقابله با ناامنی را مطرح کرد و در حالی که او به خاطر لکنت زبان و طرز حرف زدنش به شدت مسخره می شد و تحلیل گران شانس کمی برایش قائل بودند اما او در انتخابات 2004 برنده شد چراکه مردم به او مانند یک "مرد عادی" با همان دغدغه ها نگاه می کردند.

مسئله دیگری در این خصوص که باید آنرا مد نظر داشت را "مارک فن فوگت" از دانشگاه" وی-یو" آمستردام که "مبادی تکاملی مهارت های رهبری" را درس می دهد، مطرح کرده است. او می گوید که نیاکان شکارچی ما بر حسب موقعیت رهبران مختلفی داشتند (یک رهبر برای شکار، یک رهبر برای جنگ و...) و این سیستم هنوز در برخی قبایل بومی آمریکایی و جوامع قومی وجود دارد. پس اکنون و پس از آنکه مسائل انسانی بسیار گسترده شده اند بعید به نظر می رسد که یک نفر بتواند مهارت های گسترده ای در خصوص تمامی جوانب زندگی اجتماعی از جنگ و امور مالیاتی و سیاست خارجی و آموزش و... را یکجا داشته باشد.

در این راستا در یک آزمایش تجربی برای نشان دادن تاثیر چهره بر رای دهندگان که در سال 2009 برگزار شد داوطلبان بسته به موقعیت رهبران متفاوتی را برگزیدند، بر مبنای این آزمایش چهره های مردانه و مسن تر به هنگام جنگ، چهره های زنانه در زمان حفظ صلح، چهره های با نشاط و جوان در زمان گذار و استقرار، مقبول تر بودند.

پس خلاصه اینکه باید دربرابر انحراف در قضاوت درباره رهبران بر مبنای چهره مقاومت کرد و به یاد داشته باشیم که اگر کسی را به خاطر مهارت هایش مثلا در مقابله با نابرابری های اجتماعی برمی گزینیم بعید است که او در زمان یک حمله تروریستی کارآمد باشد.


استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.087 seconds.